navigate_before
navigate_next

گفت‌وگوی «موسیقی ایرانیان» با اعضای پروژه‌ی راک دِ پن (Rock the Pen)

این مصاحبه به شدت پرتنش است اما با صلح تمام می‌شود؛ دو ساعت بحث و دعوا و خنده. پس از پایانش به این فکر کردیم که مگر مصاحبه باید تا این حد چالش‌برانگیز باشد؟ کم کم فکر کردیم چند مصاحبه‌ی خوب با هنرمندان جهانی خواندیم که تا این حد پرتلاطم باشد؟ نمونه‌ای به یاد نداشتیم. به این نتیجه رسیدیم که شاید در مسیر اشتباهی هستیم اما راه دیگری هم وجود نداشت. به خودمان یادآوری کردیم که تمام مصاحبه‌های حوزه موسیقی ایران را هم می‌خوانیم و بیش از ۸۰ درصدش سفارشی یا فاقد هر نوع نگاهی است. این شکل مصاحبه آن چیزی که می‌خواستیم نبود اما حداقل کنشی به همه‌ی آن مصاحبه‌هایی است که می‌خوانیم و هیچ کمکی به موسیقی ایران نمی‌کند. «اشکان خطیبی» و گروهش بدون هیچ گاردی با صبر و حوصله پاسخ سوالاتمان را دادند و با وجود اینکه شاید ما برای رسیدن به پاسخ‌هایمان، بسیار نفرت انگیز به نظر می‌رسیدیم این مصاحبه را به پایان رساندند. آن‌ها همچنین تغییراتی در کارشان داده‌اند و با اجرای دیروز ۲۹ تیر به صحنه تالار وحدت بازگشتند و قرار است کنسرت تئاتر ده سال تنهایی را ۱ و ۲ مرداد دوباره اجرا کنند.

شما در رابطه با شکل گیری پروژه «راک دِ پن» قبلاً صحبت کرده‌اید. به همین دلیل از نوازنده‌ها می‌پرسم که این پروژه برای شما چه جذابیتی داشت که واردش شدید؟

آرش سعیدی: داشت یا دارد؟

دارد.

اشکان خطیبی: خب خوشحال شدم خداحافظ شما. (می‌خندند)

اشکان آبرون: به نظرم کاور کردن موسیقی برای نوازنده‌ها جذاب است. تیمی هم که برای این پروژه وجود داشت موثر بود و البته اشکان که آرتیستِ کاربلدی است.

نیما رمضان: در ابتدا من خیلی غر زدم که این قطعات را نزنیم اما وقتی برای دفعه اول نواختیم نیش‌هایمان باز شد. انرژی اشکان هم خیلی خوب بود. وقتی کنار هم قرار گرفتیم همه چیز باحال بود. هر قطعه‌ای را که می‌زنیم احساس می‌کنیم باید یک بار دیگر اجرایش کنیم چراکه حال خوبی با هم داریم. خاصیت موزیک هم همین است باید حال کنیم و دغدغه دیگری نداشته باشیم. دغدغه‌های مالی هم نباشد. اشکان حتی یک بار هم حرف از این مسائل نزده است و بچه ها هم همینطور. این پروژه یک راه فرار است؛ از پروژه‌های اصلی.

سعیدی: در ادامه می‌توانم بگویم ما این آهنگ‌ها را با رویکرد خودمان کاور می‌کنیم و در سالن‌های کوچکی که دوست داریم با مخاطب احساس نزدیکی کنیم اجرا می‌کنیم. البته انرژی گروه هم نکته مهمی است.

تمایز این پروژه با پروژه‌های دیگر چیست؟

سعیدی: بیشتر تفاوت مطرح است چرا که این قطعات با جریان اصلی موزیک ایران تفاوت دارد. کار گروهی هم شکل می‌گیرد که نکته مهمی است.

آبرون: استاندارد بالایی هم دارد.

آن چیزی که علاقه شخصی خودتان است را کجا دنبال می‌کنید؟

آبرون: پروژه‌های شخصی.

رمضان: اینجا هم دست‌مان بسته نیست. جذابیت راک دپن این است که یک پروژه داریم و نه یک گروه. بنابراین رئیس و رهبر نداریم. همه به یک اندازه دخیل هستیم و خوشحالیم از اینکه هر چه می‌خواهیم انجام می‌دهیم. این افراد هرچیزی در لحظه‌های متفاوت بنوازند بهترین است و کسی نمی‌گوید این کار را نکن و اشتباه است. در تئاتر «ده سال تنهایی» کمی فضا بسته‌تر است چون فرمی وجود دارد اما در اجراهای راک د پن همه چیز آزادانه شکل می‌گیرد.

این که می‌گویید هرکس هرچه دلش بخواهد انجام می‌دهد دقیقاً چه مفهومی دارد؟

رمضان: چارچوب آهنگ را داریم اما در آن محدوده آزاد هستیم که با خلاقیت شخصی هر کاری انجام دهیم. با توجه به زیبایی‌شناسی که خودمان داریم کار می‌کنیم. در عین حال من می‌دانم هرکدام از این افراد در قسمت مربوط به خودشان بهترین را انجام می‌دهند. کانسپت اصلی همین است که آدم‌ها بتوانند در کنار هم رضایت داشته باشند.

اتفاقاً از بیرون برعکس به نظر می‌آید. اینکه شما قطعاتی را انتخاب کرده‌اید و به هرحال مجبور هستید آن‌ها را اجرا کنید.

سعیدی: من گفتم با رویکرد خودمان می‌زنیم.

رمضان: من شخصاً احساس بسته بودن نمی‌کنم.

آبرون: چارچوبی وجود دارد اما در جزئیات هر کدام از ما خلاقیت خودمان را به خرج می‌دهیم.

البته آنچنان تغییری هم در قطعات ایجاد نمی‌کنید. اشکان تو هم تجربه‌های متفاوتی مانند کار در گروه ترافیک، با علی عظیمی و ارکستر ایستگاه داشتی. این پروژه برای تو چه تفاوتی دارد؟

خطیبی: من و دیگر اعضا به زور کاری نمی‌کنیم و هر فعالیتی که انجام می‌دهیم پاسخ‌گوی بخشی از نیازهای موسیقایی ما است. آنچه در راک د پن اتفاق میفتد و دستشان را برای بروز خلاقیت و توانمندی باز می‌گذارد به قطعات انتخاب شده بازمی‌گردد. ساخت این قطعات، گروهی شکل گرفته‌است. تولید موسیقی در دهه هفتاد چنین شکلی داشت. چند نفر باهم هفته‌ها و شاید ماه‌ها در یک مکان زندگی می‌کردند و برآیند آن در ملودی، نوازندگی و تنظیم جریان پیدا می‌کرد. الان این اتفاق افتاده‌است. این که نیما می‌گوید نیش‌های همه باز شد همین است. حتی در تئاتر صد سال تنهایی هم به مناسبت اینکه داستانی وجود دارد مجبور بودیم قطعه «لاو استوری» را بنوازیم در حالی که هیچ کدام‌مان دوستش نداشتیم. وقتی اجرایش کردیم حس خوبی داشتیم چرا که آن را از جنس خودمان نواختیم. اگر می‌گویید تغییر خاصی در قطعات نداده‌اید یا خیلی کلی نظر می‌دهید یا خوب گوش نداده‌اید. مثلاً نه قطعه «کام تووگِدر» که اجرا کردیم ربطی به اجرای اصلی دارد و نه «دیوید بوویی» یا «جانی کَش». در برخی  از قطعات هم نمی‌شد تغییر خاصی ایجاد کرد. وقتی نیما با تکنیک نوازندگی امروزش و با سَمپِل‌های امروزی به آهنگ دهه هفتاد نگاه می‌کند بدون شک «پینک فلویدی» که امروز نواخته می‌شود ربطی به نسخه قدیمی آن ندارد. حتی اگر یک سال دیگر هم آن را اجرا کنیم باز هم ممکن است ربطی به این نسخه نداشته باشد. بنابراین کاور کردن معنای خاص خودش را دارد. شکاف بزرگی در سلیقه موسیقایی مردم سرزمین من افتاده‌است. از اواخر دهه هفتاد میلادی ارتباط پیوسته ما با موسیقی جهان قطع شده بنابراین سلیقه‌ی موسیقایی هر روز تحلیل رفته‌است. تعدادی افراد دلمشغولی‌هایی داشتند و موسیقی روز دنیا را تعقیب می‌کردند و الان به خوبی می‌دانند که چه اتفاقی افتاده‌است اما حقیقت این است که از آن جایی که قطع شده ناگهان به «ریکی مارتین» و «لیدی گاگا» وصل شده‌است. نه اینکه این‌ها بد باشند. من دوست داشتم در درجه اول وصله بزنم بین آن زمان و امروز؛ یادآوری کنم آن زمان پدر و مادرهای‌مان این نوع موسیقی را گوش می‌دادند. دوم اینکه فکر کردم چگونه جذابیتی از جنس امروز برای این کار ایجاد کنم که جوان امروزی موسیقی دهه هفتاد را گوش کند. خود ما هم برخی از این موزیک‌ها را به سختی گوش می‌کنیم. فکر کردیم که جذابیت بصری و نمایشی ایجاد کنیم تا این کار انجام شود. مثل بچه‌ای که گولش می‌زنی تا دارو بخورد. نوازنده‌هایی که انتخاب کردم پیش از این با همدیگر حال خوبی داشتند. این موسیقی دهه هفتاد هم به گونه‌ای است که حال خوبی دارد. در دهه هفتاد اعضای «بند» در کنار هم و آنقدر نزدیک بودند که برای مثال اعضای بندِ «مودی بلوز» همزمان با هم خودکشی کردند. همه چیز برای ما لازم و ملزوم بود. نکته دیگر اینکه این گروه یا هر اسم دیگری که دارد حقیقتاً هیچ سرکرده‌ای ندارد. همه با هم کار را جلو می‌بریم. خیلی هم صریح هستیم. همه فکر می‌کنند پروژه برای خودشان است. اجرای جدیدمان تهیه کننده دارد و برای اجرای آخر تعداد بلیت مهمان کم بود. هومن نامداری که به عنوان آخرین نفر به ما اضافه شده‌است گفت: این کار که کار خودمان است. هومن با چند گروه کار می‌کند و اینکه پروژه را کار خودش می‌داند یعنی حال خوبی دارد. اگر این پروژه مانند دیگر همکاری‌ها در ایران تبدیل به کار روزمره‌ شود و به سمتی برود که فقط منبع درآمد باشد و حال خوبی نداشته باشد بسیار خطرناک است.

دستاور هنریِ این پروژه برای موسیقی ایران چیست؟ از این منظر می‌پرسم که به نظر قصد تاثیرگذاری خاصی دارید.

خطیبی: برای موسیقی ایران نمی‌دانم اما برای اجرای در ایران قطعاً دستاورد خوبی دارد. به فعالین این عرصه نشان می‌دهد که مخاطب بیشتر از دو بار بلیت نمی‌خرد که همان اجرای قبلی را ببینید. می‌فهمند که باید کمی از هدف‌های مالی چشم بپوشند تا حال تماشاچی را بهتر کنند.

آبرون: توقع مخاطب از پرفورمنس بالاتر می‌رود. کسی که فردا می‌خواهد چنین کاری انجام دهد حتماً باید چنین سطحی از پرفورمنس را اجرا کند وگرنه نمی‌تواند مخاطب را راضی گرداند.

سعیدی: در ایران هیچ وقت کار گروهی نداریم. بَند نداریم. نه اینکه نداریم بلکه کار گروهی در ایران مشکل دارد.

امروز بیشتر کسانی که در سبک شما کار می‌کنند بند هستند و هر روز با هم تمرین می‌کنند.

رمضان: خب چند گروه را می‌توانیم نام ببریم که هنوز دوام آورده‌است.

به جز آنچه که موسیقی پاپ و سنتی است بقیه کسانی که فعالیت می‌کنند گروه هستند؛ از پالت و دال و دنگ شو گرفته تا جالبوت و داماهی و گره.

رمضان: ما چون در جزئیات این داستان‌ها هستیم شرایط را می‌دانیم و به همین دلیل با خودمان مقایسه می‌کنیم. من شخصاً نام این کار را بند نمی‌گذارم و «پروژه» را برایش بهتر می‌دانم چرا که کلمه بند تعهداتی را همراه دارد که می‌دانم بر اساس تجربه‌های قبلی برای شخص من اشتباه است. وقتی پروژه باشد دیگر فقط به فکر لذت بردن از کارم هستم و اگر دیگر لذت نبرم انجامش نمی‌دهم. من با خیلی از گروه‌ها همکاری کردم و گروه داشتم و با اعضای خیلی از این گروه‌ها دوست هستم. در نهایت کار گروهی در ایران سخت است چراکه فرهنگش را نداریم. در گروه بازی قدرت شکل می‌گیرد و همه می‌خواهند رئیس باشند. روند همه این گروه‌ها را ببینید.

همه گروه‌‌های جهان هم رئیس دارند و کشمکش‌های درونی بینشان شکل می‌گیرد.

رمضان: خیر. آن‌ها اگر مشکلی دارند در روند تولید موسیقی است. اما در ایران گروه‌ها در تولید آلبوم دوم و سوم به مشکل می‌رسند. چند گروه در ایران می‌ِشناسیم که آلبوم دومش از آلبوم اول بهتر است؟ کانسپت (مفهوم) گروه این است که در کنار هم پیشرفت کنند.

اتفاقاً گروه شما یعنی «کامنت» نمونه درخشانی برای این ماجرا است.

رمضان: بهتر است بگویید بود.

در کامنت تولید داشتید اما اینجا تولیدی وجود ندارد و همکاری به معنای درهم‌آمیختگی کاری وجود ندارد.

رمضان: من هم به همین دلیل می‌گویم راک د پن را پروژه تعریف کنیم.

اما مثال‌هایی که زدید از گروه‌های در ایران بود.

خطیبی: از حرف آرش آغاز شد. اما منظور آرش گروه نبود بلکه کار گروهی بود.

یعنی کار گروهی در ایران نیست؟

سعیدی: اگر دقت کنید این را هم گفتم که کار گروهی وجود دارد اما ضعیف است.

این ضعیف یا قوی بودن را ما که بیرون هستیم از کجا بفهمیم.

رمضان: همین که آیا آلبوم دومشان بهتر از آلبوم اولشان است؟

باز هم به مثال گروه اشاره می‌کنید.

رمضان: پروژه که در ایران نداشتیم. با هم پیش می‌رویم و حس خوبی داریم. مخاطب هم حس خوبی دارد چراکه هر بار اجرا داشتیم تمام بلیت‌ها فروخته شد.

خطیبی: در سینما آدم‌های زیادی درگیر هستند اما بازهم کار گروهی وجود ندارد. این مشکل از مناسبات شروع می‌شود و پس از آن هم مسائل اقتصادی. حالا در ایران خوانندگی راحت‌ترین راه رسیدن به پول است. پس روی کار گروهی تاثیر می‌گذارد. من با این انگیزه، کار در این پروژه را آغاز نکردم و امیدوارم هیچ وقت هم آلوده نشوم. برای نوازنده‌ها هم همینطور بوده‌است و دغدغه مالی باعث نشده در این پروژه باشند.

شما جریان موسیقی راک را در ایران چطور می‌بینید؟ مجموعه اتفاقاتی که افتاده و اینکه کجای راه هستیم؟

رمضان: جریان راک امروز به دو بخش تقسیم می‌شود. دسته اول آن‌‌هایی هستند که کاور می‌کنند و خودشان دو رویکرد دارند؛ کاور با تنظیمِ جدید یا دقیقاً مشابه نسخه اصلی. دسته دوم تولید کننده موسیقی راک هستند که عملاً در این قسمت چیزی نداریم. تعداد آلبوم‌هایی که تولید می‌شود قابل مقایسه با راک ده سال پیش کشورهای دیگر جهان هم نیست. هیچ اتفاقی هم به وجود نیامده‌است. مثلاً «اوهام» یک اتفاق بود. همه چیز را تغییر داد اما امروز هیچ اتفاقی خاصی رخ نمی‌دهد.

آبرون: فکر می‌کنم گروه‌های الکترونیک می‌توانند در سطح جهان بهتر عمل کنند تا راک. البته در تمام جهان هم حس و حال راک کم شده‌است.

سعیدی: به نظرم در مفهوم واقعی هیچ‌وقت راک در ایران وجود نداشته‌است. بستر تولید این موسیقی در کلوب بوده که در ایران اصلاً مکان و شرایط تولیدش وجود ندارد. از لباس پوشیدن تا غذا خوردنش یک فرهنگ است که در ایران چنین چیزی نمی‌بینیم.

رمضان: کمتر از ده گروه خوب راک در ایران داشتیم و داریم که آن‌ها هم نسبت به استاندارد جهانی پایین‌تر هستند.

به هر حال شرایط تغییر کرده‌است. ده سال پیش این تعداد اجرای راک به شکل رسمی در ایران وجود نداشت. فعالیت زیاد شده‌است. شاید امروز پویاترین حالت راک در ایران است.

رمضان: در زمان آقای خاتمی هم چنین فضایی شکل گرفت. آن زمان «فارابی» تبدیل به محلی برای این اجراها شد. گروه «میرا» یا گروه‌های دیگری مانند ایماژ، کهت میان و.. بودند. امروز دسترسی راحت است و تعداد گروه ها بیشتر شده. موسیقی متال هم محبوب شده چراکه تکنیکال است و تکنیک راحت‌ترین راهی است که بتوانید خودتان را نشان دهید. مانند بدنسازی است. همه تو را نشان می‌دهند. به طبع تعداد اجراها هم بیشتر شده‌است اما تفکر خاصی وجود ندارد. خلقی که باعث اتفاق شود وجود ندارد. حتی در نوازندگی هم همینطور است.

خطیبی: فرهنگش قطع شده‌است. در تمام دنیا هم چنین است. در کشور‌های دیگر هم اگر به مکان‌های شهری (نه کنسرت) بروید مخاطبان موسیقی راک بالای ۳۵ سال هستند. شاید هم حتی خیلی بالاتر. در ایران جریان موسیقی قطع شد و وقتی دوباره توانست جانی بگیرد شکل اعتراض یا «رپ» به خود گرفت. الان دهه هفتاد و هشتادی‌ها به شدت پتانسیل درگیر شدن با موسیقی راک را دارند به شرطی که بشنوند. کسی که به هر حال موسیقی خارق عادتی را گوش می‌کند و خوراکش موسیقی پاپ نیست یعنی می‌تواند به سمت موسیقی راک بیاید که اگر اینگونه نباشد به سمت رپ می‌رود.

اما این تعداد رویداد راکی که داریم همیشه پر از مخاطب است.

خطیبی: بازه سنی مهم است. در ضمن خود ما هستیم که می‌رویم و کار را نگاه می‌کنیم.

سن زیادی هم ندارند. در سنین مختلفی هستند.

خطیبی: به هر حال در اروپا هم موسیقی راک با همین ایونت‌های کوچک جان گرفت. کلوب‌هایی که رولینگ استون در آن‌ها و در آلمان اجرا می‌کرد به اندازه همین کافه بوده‌است.

شما خودتان را کجای این جریان در ایران می‌بینید؟

خطیبی: برای قضاوت در این مورد زود است. اینکه ما با چند اجرا برای خودمان جایگاهی در نظر بگیریم اشتباه است. من ترجیح می‌دهم انرژی را روی کاری که شروع کردیم بگذاریم و در آینده تاثیراتش را ببینیم نه اینکه از الان به فکر جایگاه باشیم.

رمضان: کانسپت این پروژه این است که حال کنیم و بتوانیم این حال را انتقال بدهیم. نه مسابقه تکنیک داریم نه مسابقه زور داریم و نه هیچ چیز دیگری.

حال کردن که اصلی اساسی در موسیقی است و همه کسانی که دور هم جمع می‌شوند چنین دلیلی هم دارند.

رمضان: اینجا اینگونه نیست. برخی مواقع حس کارمندی وجود دارد. برای من اولویت این است.

خطیبی: خیلی وقت‌ها هم این موضوع جواب می‌دهد. مخاطبِ اجراهای ما تغییر کرده‌است. کسانی را در اجرا دیدیم که شاید از قشر مذهبی جامعه بودند یا در شیراز مردم با ما همخوانی می‌کردند؛ اتفاقی که در تهران نمی‌افتاد. خودمان را کمی دست‌کم گرفتیم. شبیه به فیلم‌سازهایی که می‌گویند فیلم‌های ما آن چیزی است که مردم دوست دارند. به خودشان سختی نمی‌دهند فیلم خوب بسازند چراکه فکر می‌کنند مردم این را می‌خواهند. امروز دهه هفتادی و هشتادی‌ها موسیقی روز دنیا را گوش می‌کنند.

دقیقاً همینطور است. سوالم این است که راک د پن چطور آن‌هایی را که به موسیقی روز دنیا گوش می‌دهند جذب می‌کند؟

خطیبی: ما زور می‌زنیم که این جذابیت را ایجاد کنیم. دلیل اینکه کنسرت به شکل مرسوم برگزار نمی‌کنیم همین است. قسمت‌های نمایشی و پرفورمنسی که در کار داریم بار زیادی از جذابیت را به دوش می‌کشد. ایده‌های اجرایی نوید ملکی و کاری که سهیل دانش اشراقی انجام می‌دهند بسیار جذاب هستند. هنرمند‌های حرفه‌ای مانند آقای عظیم پور هم با دیدن کار تعجب کردند. نه اینکه به موسیقی کمتر پرداخته شود بلکه همه چیز باید هم سطح باشد. اگر کسی به زبان انگلیسی مسلط باشد و بداند در راک د پنِ اول چه مفهومی نهفته‌است پی می‌برد که کار درخشانی انجام شده، من هم ننوشتم که فکر کنید از خودم تعریف می‌کنم. سناریویی که پشت قطعات وجود دارد در حد اتفاق صوتی و بصری درخشان است. ما اتفاقات نگاتیو آلبوم دیوار پینک فلوید را بیرون کشیدیم. در آلبوم، راجر واترز به زنش زنگ می‌زند اما این مکالمه هیچ وقت شکل نمی‌گیرد. حالا نوید ملکی نگاتیو این موضوع را نوشته و خانم این بار تماس می‌گیرد. می‌خواهم بگویم که فکر پشت این داستان بوده است. اگر حتی ۵۰ نفر راهم برای بخش درام جذب کنیم یا تعدادی را برای اتفاقات بصری، به نظرم باز هم حرکتی رو به جلو است.

درست می‌گویید. گروه‌هایی مانند پینک فلوید هم به این موضوعات اهمیت زیادی می‌داد و همه‌ی این‌ها را داشت اما در کنارش موسیقی به خودی خود و بدون هیچ کدام از این‌ها هم سرپا بود و ذاتاً معنای مستقل و مشخصی داشت. آیا در کار شما هم موسیقی به شکل مستقل حرف جدیدی برای مخاطب دارد؟

خطیبی: بلی. مانند بازی لِگو. با اجزای مختلف چیزی ساخته می‌شود و در عین حال از هم جدا می‌شوند و می‌توان چیزِ جدیدی ساخت. به همین دلیل است که قطعات خاصی را انتخاب می‌کنیم. کارکرد این قطعات به گونه‌ای است که در قالب پرفورمنس معنا می‌یابد. مهم است اجرا با چه قطعه‌ای شروع و با چه قطعه‌ای تمام می‌شود و هر کدام باید سر جای خودشان باشند. از بین تعداد زیادی قطعه به گونه‌ای انتخاب خودمان را انجام می‌دهیم که هویتِ مفهومی قطعات حفظ شود.

جایی می‌گویید به دلیل وقفه‌‌ی بیست ساله که در موسیقی پس از انقلاب داشتیم باعث شدیم امروز جریان راک نداشته باشیم و باید به نحوی این ارتباط را برقرار کنیم و مخاطب را بالا می‌کشیم. از طرفی هم می‌گویید همه جوان‌ها به موسیقی روز دسترسی دارند و ما برای جذبشان ویژگی بصری و پرفورمنس را زیاد می‌کنیم. به نظرتان در نهایت کدام درست است؟ مخاطبی که راک د پن را دنبال می‌کند کیست؟

آبرون: من فکر می‌کنم چون کم وجود داشته و همراه با چنین پرفورمنسی هم نبوده در نتیجه پروژه ما می‌تواند هر دو را جذب کند. کسی که موسیقی به روزتری گوش می‌دهد لذت می‌برد اما شاید برای بار دوم نیاید. اما آدمی که با این موسیقی خاطره دارد باز هم می‌آید چراکه حس نوستالژی هم مزید بر علت می‌شود. اگر در ایران همه چیز وجود داشت فرق می‌کرد اما حالا که شرایط برای وجود همه چیز فراهم نیست از این پروژه لذت خواهد برد.

یعنی برحسب عدم وجودِ چیزی سراغ پروژه شما می‌آید؟

آبرون: خیر. ببینید اگر من به کنسرت متال بروم که طرافدار پروپاقرصش نیستم لذت می‌برم اما شاید دوباره نروم. ممکن است در شرایط خاصی دوباره بروم. اینکه در ایران همه چیز وجود نداشته یا با این کیفیت نبوده هم بی‌تاثیر نیست. استاندارد پرفورمنس ما جذاب است.

خطیبی: در ایران اصولاً کاور کردن قبح دارد اما در خارج از ایران اصلاً اینگونه نیست. به کاور کردن به چشم خلاقیت درجه دو نگاه نمی‌شود حداقل در اروپا اینگونه نیست.

سعیدی: بیشتر گروه‌های بزرگ دنیا با کاور شروع کرده‌اند.

آن‌ها شانزده ساله بودند که کاور می‌کردند.

خطیبی: حواسمان باشد آن زمان جریان اصلی رولینگ استون بوده‌است که در ایران وجود ندارد. این قبح در ایران به اشتباه وجود دارد چرا که ما آن گروه‌های درجه یک مانند رولینگ استون را نداریم.

در حد ایران درجه یک داریم. همین گروه کامنت که نیما و اشکان هم در آن هستند وجود دارد.

رمضان: وجود داشت. ما در این پروژه اولین هدفمان این است که حال کنیم. بحث خلاقیت در آن وجود ندارد.

این پاسخ را پنج بار دادید. (خنده دسته جمعی)

رمضان: شما فقط می‌خواهید بدانید که از این پروژه چه چیزی حاصل می‌شود. جان ویزلی گیتاریست گروه «پرکیوپانتری» پس از کنسرتشان در بار برنامه دارد و پس از آن هم می‌رود دانشگاه برکلی درس می‌دهد. مخاطب برای اجرای ما می‌آید و سعی می‌کنیم حس و حال خوبی که داریم را به مخاطب انتقال دهیم.

به خوبی متوجه حرفت می‌شوم. اما دقت کن که هم گروهی‌های تو پاسخ‌های دیگری دارند.

رمضان: اینکه خیلی عالی است چراکه ما هر کدام از خاستگاه متفاوتی آمده‌ایم. من نظر شخصی خودم را می‌گویم و حتی در کامنت هم تا حد زیادی همین رویکرد را داشتم. به اتفاقات بزرگ فکر نمی‌کردیم بلکه بیشتر لذت می‌بردیم.

خطیبی: این پروژه خیلی ناگهانی شکل گرفت. پیشنهاد اجرا به من شد و فکر کردم ایده‌ای را که سال‌ها داشتم با بچه‌ها مطرح کنم. از ابتدا حتی به این فکر نمی‌کردیم که اجرای دومی در کار است یا ممکن است روزی در جشنواره موسیقی فجر شرکت کنیم.

ناگهان جدی شد؟

رمضان: من دوباره با واژه جدی مشکل دارم. هنوز هم همانگونه رفتار می‌کنیم. مثلاً اشکان می‌پرسد شیراز برویم؟ من می‌گویم یک سانس موافقم و بچه‌ها هر چه بگویند. حال کردن باز هم اولویت است.

تو با اشوان هم اجرا می‌کنی و شاید بگویی از آن لذت می‌برم اما میزان این لذت مهم و متفاوت است. در ضمن ممکن است کسی که از بیرون می‌بیند این فکر را نکند.

رمضان: ما یک بخش کاری داریم که به عنوان نوازنده و تنظیم کننده مجبوریم انجامش دهیم.

آبرون: جنس لذت بردن متفاوت است.

رمضان: این واقعا حال خوب است. بله من با اشوان کار می‌کنم چون یک خواننده خوب کنارم است. حالا موسیقی‌اش را من دوست ندارم و شما هم دوست ندارید اما استانداردی دارد که مجبور نیستم صدایش را در مانیتورم ببندم.

این کار را هم کردید؟

رمضان: زیاد اما اسم نمی‌برم.

بگذارید با روش دیگری مطرح کنم. اشکان خطیبی گروهی به نام ترافیک داشته که در زمان خودش صدای جدیدی داشته‌است. چند قطعه پاپ راک تروتمیز تولید کرده، شما دو نفر کامنت را داشتید و آرش هم به همین شکل. آن‌قدر کارهای متفاوت و مختلفی انجام داده‌اید که در نهایت این‌جا نشسته‌اید و می‌گویید در ایران راک نداریم. راک ایران شما بودید اما روی کارتان تمرکز نکردید و هر روز با یک نفر ساز زدید.

رمضان: هیچ وقت ابزارش را نداشتیم. شما باید پول دربیاورید که زندگی کنید. مشکلات کامنت هم اصلا به دلیل این کارهای پاپ نبود بلکه فرهنگ کار گروهی در ما وجود نداشت. بازهم تاکید می‌کنم نکته مثبت این پروژه نبودن رئیس است. اشکان بیرون از این پروژه شخصیت مستقلی دارد اما داخل پروژه معادل هر کدام از ما است. هر کدام از ما هم همینطور. به همین علت راک د پن جذاب است. من خودم استاد رئیس بازی هستم اما در این جمع رئیس نداریم.

خطیبی: «ایگو» در ما ایرانی‌ها بزرگ است.

رمضان: مثلاً در این پروژه چون همه تنبل هستند زمان‌های تمرین را من هماهنگ می‌کنم. چون می‌دانم اگر نکنم تمرین برگزار نمی‌شود. (خنده)

اشکان اشاره‌ای به جایگاه کاور کرد. آیا به نظرتان کاور هنر است؟ شما با کاور اتفاق جدیدی را شکل می‌دهید؟

خطیبی: در قالب استفاده کانسپچوال این اتفاق می‌افتد. در غیر این صورت فقط تعدادی قطعه باقی می‌ماند که این بچه‌ها می‌توانند هر اثری از هر هنرمندی را کاور کنند و توان‌شان محدودیتی ندارد.

سعیدی: در نهایت این بند هنوز قطعات اوریجینال ندارد.

برای ساخت قطعات برنامه‌ای دارید؟

رمضان: می‌خواهیم اگر قرار است تولیدی انجام شود با فکر و حساب‌شده باشد.

خطیبی: کاری انجام دهیم که نشده باشد.

این دیدگاه را اگر اجرایی کنید بهتر از کاور نوازی نیست؟

خطیبی: ببینید شما به عنوان روزنامه‌نگار تاثیر مهمی در جریان موسیقی و مخاطبان دارید حتی بیشتر از ما. شما با کاور کردن مشکل دارید در صورتی که هیچ کجای دنیا این‌گونه نیست.

به هیچ وجه مشکل وجود ندارد. بلکه بحث اینجاست که نیما رمضانی که کامنت را داشته اگر کاور کند چه پیشرفتی محسوب می‌شود.

رمضان: از ابتدا هم گفتم قرار نیست ما باعث پیشرفت چیزی بشویم بلکه برای لذت بردن این کار می‌کنیم.

خطیبی: شما از ابتدای مصاحبه تا الان فقط در همین یک بحث مانده‌اید و این نشان می‌دهد گارد دارید.

اتفاقاً ما در ستایش کاورنوازیِ گروه گره در روزنامه اعتماد مطلبی نوشتیم.

خطیبی: مهم این است که با یک گارد شبه روشن فکری این کار را می‌کنید. اگر در درون خودتان به این موضوع باور نداشته باشید که کاور کردن قبح ندارد مطلبتان هم تاثیرگذار نخواهد بود.

مشکل با کاور نیست اما فکر می‌کنیم که در کاور یا باید چیزی به اثر اضافه شود و خلقی جدید صورت بگیرد یا نعل به نعل باشد که در بخش موسیقی این اتفاق وجود ندارد.

رمضان: ما در بخش موسیقی دنبال اضافه کردن نبودیم. اصلاً قرار نیست الزاماً چیزی اضافه کند.

اما اشکان می‌گوید این اتفاق افتاده است.

رمضان: در بخشی که او عهده دارش بوده بله افتاده‌است. از نظر پرفورمنس کار جدیدی انجام شده‌است.

اما موسیقی به خودی خود باید حرفی برای گفتن داشته باشد و نمی‌توان به جمله‌هایی که قطعات را به هم وصل می‌کند تقلیلش داد.

خطیبی: تقلیل؟ از انتخاب کلمات شما مشخص است چه دیدگاهی دارید. وقتی اجزای مختلف درام را در برابر هم ارزش‌گذاری می‌کنید. از سولات مشخص است برای موسیقی جایگاهی قائل هستید نسبت به هرآنچه در کنارش اتفاق می‌افتد. اول باید ساختار پرفورمنس را درک کنید و بفهمید که همه اجزای پرفورمنس به یک اندازه ارزش دارد.

اتفاقاً همسو با شما هستیم. باید تمام این المان‌ها کنارش باشد اما باید به تنهایی هم موسیقی سر پای خودش بایستد.

خطیبی: صرف کاور کردن قطعاتی که ما انتخاب کردیم کم است؟

بله.

خطیبی: به نظر من کم نیست. پس به اندازه کافی با مخاطب آشنا نیستید. ما هم می‌توانیم مانند شما فکر کنیم و در خانه بنشینیم و همچنان به امثال آقایانی نگاه کنیم که سالانه بیش از ۵۰ کنسرت برگزار می‌کنند و تماشاچی را با خود این سو و آن سو بکشانند. حداقل ما زور خودمان را می‌زنیم که این وضعیت را تغییر دهیم.

اینجا فرق نیما رمضان و دیگر اعضای این پروژه با نوازنده ماهرِ ۱۸ ساله چیست؟

رمضان: هیچ فرقی ندارد و قرار هم نیست داشته باشد.

آبرون: قرار نیست در هر پروژه‌ای که ما حضور داریم اتفاقات خارق العاده‌ای بیافتد. ما صرفاً اجرا می‌کنیم. اگر چیزی ضبط می‌کردیم حرف شما درست بود. حتی یکی از قطعات را برایش ویدئو ساختیم همان قطعه‌ای بود که متفاوت اجرایش کردیم.

رمضان: شما از سالن که خارج شدید ناراضی بودید؟

خیر اما فکر کردیم کاش به جای این گروه یک گروه تازه کار همراه با اشکان بودند. با این کار به چند جوان تازه کار اما کاربلد هم فرصتی می‌داد.

خطیبی: من فکر نمی‌کنم هر نوازنده‌ای از پس این اجرا بربیاید. من با ۷۰ درصد نوازنده‌های این مملکت دوست هستم یا آشنایی دارم. نظر شما عجیب است و گویا خوب نمی‌شناسید.

برعکس هم نگاه کنید. آیا شما درست رصد کردید؟ می‌دانید چه تعداد نوازنده‌ی تکنیکی و توانمند داریم؟ شاید حداقل ۲۰ گروه وجود دارد که از گروه شما بهتر کاورنوازی می‌کنند.

رمضان: مهم دو نفر آدم نیست. مهم حالی است که این تعداد آدم کنار هم دارند و می‌توانند با هم ادامه دهند. اینکه در سطحی از درک متقابل باشند که با هم به مشکلات اساسی برنخورند.

خطیبی: اگر شش ماه تمرین می‌کردیم شاید به آمادگی می‌رسیدیم نه اینکه در ده جلسه آماده شویم. در ضمن فراموش نکنید این گروه باعث می‌شود که من پیشرفت کنم و سطح خودم را ارتقاء دهم.

منبع خبر

1 Comment

  1. خيلى مصاحبه عميق و جذابى بود، متفاوت از همه مصاحبه هاى حوصله سر بر هميشگى…. به نظرم اينا چيزاييه كه اگه يه روز خودم جلوى اين گروه مى نشستم دوست داشتم ازشون بپرسم

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *