اشکان خطیبی: «ده سال تنهایی» کاملاً برگرفته از خودم است
موسیقی ما – جدیدترین تجربه «اشکان خطیبی» با همراهی گروه «راک دِ پن»، سوم و چهارم دی ماه در در تالار وحدت و تحت عنوان کنسرت – تئاتر «ده سال تنهایی» روی صحنه میرود تا این هنرمند اولین تجربه کارگردانی خود را در قالبی جدید و براساس پیوند موسیقی و نمایش به اجرا در برساند.
به گزارش«موسیقی ما»، اشکان خطیبی پس از تجربههای مختلف موسیقایی در سالها و ماههای گذشته از جمله: «ترانههای قدیمی»، «در روزهای آخر اسفند»، «لامبورگینی» و… این بار جدیدترین کنسرت تئاتر خود را با همراهی گروه «راک دِ پن» که متشکل از نوازندههای سرشناس کشور اند، روی صحنه میبرد.
این اثر که بر اساس طرحی از سهیل دانش اشراقى و اشکان خطیبی و کارگردانی اشکان خطیبی تهیه وتولید شده است، از حضور آناهیتا درگاهی، پوریا رحیمی سام و اشکان خطیبی به عنوان بازیگر بهره برده است.
نوازندههای سرشناسی چون: اشکان آبرون، بردیا امیری، نیما رمضان، آرش سعیدی، سروش عدل و هومن نامداری نیز در این اجرا در کنار اشکان خطیبی ساز میزنند. همچنین تارا صلاحی، فاطمه ساربانها و مونا شمس نیز به عنوان همخوان در این اثر حضور خواهند داشت. کنسرت – تئاتر «ده سال تنهایی» سوم و چهارم دی ماه ساعت ٢١:٣٠ در تالار وحدت روی صحنه میرود و همین برنامه و تجربه نخستین کارگردانی «اشکان خطیبی» بهترین بهانه بود برای اینکه سراغ این بازیگر و خواننده برویم و درباره جدیدترین تجربه اش بااو گپ بزنیم:
- * بخواهی یا نخواهی در «ده سال تنهایی» قطعا با کنسرت – تئاتر «در روزهای آخر اسفند» مقایسه خواهی شد. این خوب است یا بد؟
نمیخواهم وارد این مقوله شوم چون هر کاری که کنی یا مقایسهات میکنند یا تو را میزنند و یا تعریفت را میکنند. در هر سه حالت آن بد است. یعنی در ادامه روندی که طی میکنی تاثیر می گذارد. این کاملا شخصی است و طبیعی است که آدم از محیط و شرایطی که در آن رشد کرده یا زندگی کرده تاثیر بگیرد. ایدههایی را از نوجوانی با خودم حمل میکردم و در پروژههایی که از سالهای دور در شکل گیری آن نقش به سزایی داشتم، آنها را اعمال کردهام. اکنون این پروژهها برای من بسیار بسیار فردی و دلی است.
- * عمده روایت قصههای نمایشهایی که در آنها نقش آفرینی کردهای تلخ است. این تلخی از کجا میآید و قرار است کدام بخش از ذهنیات تو را در نوع نگاه مخاطبانت به خود درگیر کند؟
کاملا برگرفته از خودم است و آدمهایی که در طول سالهایی که درس خواندیم و سالهایی که همه چیز سیاه و سیاهتر شد و تنها دلخوشیمان خاطرهها بود. رفاقتهایی که علیرغم سالهای زیادی که از آن گذشت رفیقهای بهتری جای رفیقهای قدیمی را نگرفتند و تو ترجیح دادی دلخوش به یاد و خاطرههایت بمانی و اصولا آن چه که بر هنرمند ایرانی میرود همین است. من در دو حوزه هم موسیقی و هم حوزه نمایشی چه سینما و چه تئاتر بیشتر از دو دهه فعالیت کردهام و آنقدر مصائب و مشکلات مختلف را از سر گذراندهام که اینها روز به روز چیزهای جدیدتری را به من یاد داده و فهمانده است. سومین هنری که در این سوژه به سراغش رفتهام به خاطر همنشینی دو ساله با همسرم است و دیدم که دنیای نقاشی هم مشکلاتش کمتر از هنرهای دیگر نیست. درمورد ایده اولیه باهم گپ میزدیم و چندین و چند بار با هم اتود کردیم و نویسندههای مختلف را دعوت کردیم که بیایند و بنویسند چون نوشتن واقعا کار سختی است. بعد از 20 جلسه جرقهای زده شد و سهیل دانش اشراقی یک موقعیت گورستانی را تشریح کرد که بعد از آن گورستان من نزدیک 20 تا 25 روز متن را تمام کردم .
- * پرکار بودن تو باعث میشود که بعضا یک سری موقعیتها در داستانهایت، چه از لحاظ محتوایی و چه روایت قصهها، نزدیکیها و شباهتهایی باهم پیدا کند. با این موضوع موافقی؟
من اولین کاری که کارگردانی کردم سال 81 بود.
- * اواخر را میگویم. از لامبورگینی و آدولف و …
هیچ کدام مال من نبوده است. آدولف که یک نمایش کمدی بود و لامبورگینی هم روایت من نبود.
- * در بعضی جاها یک نکات مشترک و شباهتهایی است. مثل همین گورستان که در چند نمایش و کنسرت – تئاتر تو از این موقعیت استفاده شده.
به نظر من همه ما بزرگ شده و زاده شرایطی هستیم که در آن نفس میکشیم. اگر نقطه مشترکی وجود دارد بد نیست و میتوان به عنوان یک مولفه به آن نگاه کرد. اما این اولین کار من به عنوان یک مولف بعد از مدت هاست.
- * تو نقشهای زیادی در موسیقی- تئاتر یا کنسرت – نمایش در همه این سالها داشتی و خودت لیدر در جریان اصلی و بازیگر و خواننده اصلی داستان بودهای. این موضوع و جریان با کنسرت – تئاتر «در روزهای آخر اسفند» آغاز شد و با ترانه های قدیمی و ترانه های محلی و همه تئاترهایی که با تم موسیقی از تو آمد ادامه پیدا کرد. این روند را چطور دیدی؟ اینکه مخاطب خیلی خوب توانست از طریق نمایش با موسیقی ارتباط برقرار کند.
من فقط یک چیزی را در این سالها فهمیدم. اینکه نمیتوانیم مخاطب ثابتی داشته باشیم. من اولین بار در سال 79 روی صحنه رفتم و با همان گروهی که با آرش سعیدی داشتیم کنسرت دادم. من فهمیدم اگر به تماشاچی ایرانی متریال جدید ندهی نزدیک به یک سال تو را تعقیب میکند و بعد رهایت میکند. شرایط و امکاناتی که ابزار نمایش و کلا مولتی مدیا به خصوص اینکه ما تلفیقی از چهار مدیوم هستیم. سینما، هنرهای تجسمی، بخش نقاشی digital painting و موسیقی و نمایش داریم. اینها به من ابزاری میدهد که بتوانم روایت خودم را متنوع کنم و تماشاچی را از کسالت و یکنواختی دربیاورم. من میتوانم تا وقتی که مغز و قلب و حنجره و دستم کار میکند موسیقی را از طریق داستانهای مختلف و مدیومهای هنری مختلف روایت کنم. ممکن است نقاط اشتراک شبیه به هم داشته باشد ولی به تمام شبیه هم نیستند و هرکدام حرفی برای خودشان دارند.
- * دغدغه تو کدام بخش است؟ حوزه نمایشی بیشتر دغدغه توست یا موسیقی؟
برای خودم به عنوان اجرا کننده، قطعا بازیگری نیست. در این کار هم نقشی که برای خودم نوشتم بسیار کمرنگ است و بیشتر حالت مسافری دارد و حتی راوی هم نیست. خیلی مواقع حتی از صدای خودم استفاده کردم. در اجرا برای من بخش موسیقی جذاب تر است ولی در کلیت همه چیز برای من در یک لول اهمیت دارد چون اگر هم تراز باهم جلو نرود و یک قسمت ضعیفتر از دیگری باشد تماشاچی سیراب نخواهد شد.
- * با این همه دغدغه کاری و فکری که داری چطور میتوانی روی این همه پروژه در یک تایم مشخص زمانی کار کنی؟
برنامه ریزی. من از اردیبهشت درگیر این پروژه شدم. یعنی اردیبهشت نسخه اولیه نمایش نامهام در آمد. میتوان گفت «قلم را بچرخان» قبلی را که در شیراز اجرا کردیم زمانی که داشتیم از شیراز برمیگشتیم با سهیل گپ زدیم و بهمن ماه شروع شد و درطول اسفند و فروردین باهم گپ زدیم و اردیبهشت من آن را نوشتم و از اردیبهشت به بعد روی آن کار میکنیم. مدیریت و پشتکار و اینکه این همه نابغه کنار دستت باشند که پایه کار باشند جواب این سوال است. بچهها هرکدام برای خود قطبی هستند و وقتی این اجماع صورت میگیرد و همه همدل هستند و بخاطر نوع موزیکی که اجرا میکنند حالشان خوب است، باعث می شود تو هم تلاش کنی. من صبح سرکار بودم و عصر میرفتم و اجرا میکردم و شب دوباره از ساعت 10 تا 2 با بچهها تمرین میکردیم. وقتی میبینی عشق وجود دارد تو هم مایه میگذاری. یک نکته دیگر بگویم. من دیگر داشتم کم کم خسته میشدم چون از لحاظ اقتصادی این کار به صرفه نیست. تو همزمان یک تئاتر آماده میکنی که داخل آن اجرا هم دارد هزینه داخل هزینه هست. در اجراهای گذشته قلم را بچرخان از بعد اقتصادی عملا هیچ چیزی نداشت و با اینکه همیشه سولد آت بودیم در جاهایی من متضرر شدم و از جیبم پول دادم. هزینههای جاری گروهی که اینگونه کار میکنند و همیشه درحال تمرین هستند بالا است. اگر این دفعه رسول ترابی در کنار ما نبود شاید خیلی زودتر از این همهمان کار را رها میکردیم و میگفتیم که نمیشود. چون واقعا هزینههای آن راحت نیست. برای اجرای تالار وحدت هر اجرا نزدیک به 40 میلیون خرج دارد. من حال هیچ کدام از بچه ها را در اجرا مثل تمرین هایمان خوب ندیدم. حال بچه های ما واقعا خوب است و این مجموعه همه با هم خوب هستند و رفیق اند.
- * این تنوع و نگاه موضوعی خوب است.
در این جا یعنی ما باز هم یک نقطه مشترک داریم. ما در سه دهه مختلف هستیم. ما هم دهه 50 و هم 60 و هم 70ی داریم. اگر این علایق مشترک سه دهه مختلف است یعنی ما در مخاطب هم این دهههای مختلف را داریم.
- * من در کنسرت – تئاتر «در روزهای آخر اسفند» می شنیدم که کارهایی که اجرا می شد، مثلا «دنس می» لئونارد کوهن را اجرا می کردید. یا «imagin» جان لنون. در نمایش پیش رو و آن طور که در تمرین هایتان می بینم کمی آثار فاخر تری انتخاب شده که شاید مخاطب عام آشنایی زیادی با آنها نداشته باشد.
اولا این که شنیده میشود واقعا سلیقه موسیقایی من است.
- * فکر می کنم در ابعاد موسیقیایی به سراغ موسیقی سخت پسندتر رفتهای؟
به نظرم باید همه کارها را گوش کنید. مسئلهای که هست اینکه اینجا خط ما موسیقی تاریخ فیلمهای سینماست. بنابراین اگر ما می توانستیم از بین 300 آهنگ استفاده کنیم اینجا محدود شده ایم و از بین 60 قطعه می توانیم انتخاب کنیم. هر موزیکی که اینجا اعلام می شود ساند تراک یک فیلم سینمایی است. چون خط داستانی و نخ تسبیح ما از طریق سینماست و کمی دستمان در انتخابها محدودتر بوده اما مجموعهای که الان داریم فکر میکنم برای سلایق مختلفی باشدو اتفاقا بسیار عام پسند ولی گلچین شده است. ما از «لاو استوری» داریم تا «دیوید بووی».
- * به نظرت چند درصد از مخاطبین این برنامه اولویت نمایش دارند و چند درصد اولویت موسیقی؟
به نظرم مخاطبین این نمایش بیشتر اولویت کار نو دارند. در حوزه نمایشی دنیا تلفیق نمایش با موسیقی و نقاشی و رقص جذاب است. موسیقی هم در کنه خودش احتیاج به ابزار اضافهای ندارد و اگر یک پیانو باشد میتوان ساعتها آدمهای متفاوتی را جذب خود کند. به نظرم همنشینی اینها در کنار هم خوب است.
- * درصورت موفقیت و استقبال از این مجموعه قرار است ادامه پیدا کند؟
امیدوارم تاوقتی بچه ها حالشان کنار هم خوب باشد کار کنیم. تاوقتی دلشان بخواهد کار می کنیم. مشکل بزرگی که وجود دارد تالار وحدت است. این کار برای تالار وحدت طراحی شده و امکان اجرای آن در هر سالن دیگری محال است مگر اینکه همه طراحی هایش تغییر پیدا کند. از کار استقبال شده و بدون اینکه ما تبلیغاتمان را شروع کنیم بلیتها فروخته شده هستند و همه چیز برمی گردد به اینکه «آوای دوران» چقدر از ما حمایت کند. نسبت به یک کنسرت کار ما پرسود نیست. تمدید آن به خیلی چیزها بستگی دارد. تاوقتی حالمان خوب باشد و بتوانیم حال مردم را خوب کنیم این پروسه را ادامه می دهیم .منبع: اختصاصی سایت «موسیقی ما»